اگر بخواهیم دو ارز دیجیتال باارزشتر را انتخاب کنیم، قطعا بیت کوین و اتریوم انتخاب ما خواهند بود. با اینکه هر دوی این ارزها دیجیتالی هستند اما هر کدام ویژگیها و خصوصیات مختص به خود را دارند و هدفی متفاوت را دنبال میکنند.یکی ار پربحثترین مسائل حوزهی ارزهای دیجیتال حول مقایسهی این دو ارز میچرخد. سیاست شبکهی بیت کوین بر پایهی تمرکززدایی استوار است اما سیاست اتریوم به گونهی دیگریست و با منطق اقتصادی پیش میرود. مردم درصدد اند ارز برتر را شناسایی کنند تا بهترین سیاست پولی را برای خود برگزینند؛ اما در این مورد همواره به اختلاف نظر مواجه شدهاند زیرا برخی سیاست پولی بیت کوین را برتر میدانند و برخی بالعکس. آشوات بالاکریشنان Ashwath Balakrishnan از مقتصدان و تحلیل گران حوزهی ارزهای دیجیتال، اتریوم و بیت کوین را در برابر هم قرار داد و به بررسی نقاط قوت و ضعف هر کدام پرداخت. او در نهایت نتوانست ارز برتر را تشخیص دهد و فقط به این مقایسه بسنده کرد.
فهرست مطالب
در بسیاری از مواقع مردم دو واژهی تورم و تورم پولی را به جای هم بکار میبرند درحالی که معانی متفاوتی دارند. تورم به معنی گرانی و افزایش قیمت محصولات در اقتصاد یک کشور است اما منظور از تورم پولی افزایش عرضهی کل پول در شبکهی یک ارز دیجیتال و یا حتی یک کشور میباشد.
در شبکهی هر دو ارز بیت کوین و اتریوم، برای ماینرها (استخراج کنندگان ارز) در ازای تایید تراکنشها و ایجاد بلاکهای جدید، کوینهای بومی به عنوان پاداش در نظر میگیرند. برای مقابله با تورم پولی هر یک از ارزها راهکار جداگانهای دارند. مثلا بیت کوین از سیاست هاوینگ (نصف کردن پاداش بلاکها) برای مقابله استفاده میکند و اتریوم سیاستی با عنوان “حداقل میزان عرضهی ضروری” را بکار میبرد. راهی که اتریوم اتخاذ کرده آسانتر است، به همین دلیل از دیدگاه برخیها راه بهتری به حساب میآید.
در سیاست حداقل میزان عرضهی ضروری، به منظور حفظ امنیت شبکه، میزان عرضهی بلاک چین اتریوم به اندازهی اتر درنظر گرفته میشود. این کار به مرور زمان باعث کاهش عرضه خواهد شد و درنتیجه به یک سیاست پایدار تبدیل میشود. زیرا به جای اینکه پاداش ماینرها به طور آنی و فوری کاهش یابد، به صورت آهسته و پیوسته از این پاداش کاسته میشود.
از دیگر برترهای اتریوم نسبت به بیت کوین، منطقی بودن و تطبیق دادن خود با شرایط موجود است. با این وجود این امکان وجود دارد که بدافزارها به شبکه نفوذ کنند و موجب توقف رشد آن در طولانی مدت شوند، هرچند که این اتفاق تا به حال رخ نداده است اما خطر همیشه در کمین است.
خب حال بیاییم سیاست هاوینگ بیت کوین را بررسی کنیم. در فرایند هاوینگ همانطور که گفته شد عرضه بیت کوین هر 4 سال یک بار نصف میشود. به همین دلیل هم میتوان پیش بینی کرد که تعداد بیت کوینها در هر زمان چقدر است. حتی پیش بینی شده که کل بیت کوینها تا سال 2140 تمام میشود. این خاصیت بیت کوین باعث ایجاد هزینه میشود. درست است که درامد ماینرها با هر هاوینگ نصف میشود اما این کاهش درامد تنها پاداش بلاک را تحت تاثیر قرار میدهد و قسمتی از درامد که از راه کارمزد تراکنش بدست میآید بدون تغییر باقی میماند؛ حتی به مرور زمان بر مقدار کارمزد افزوده میشود. درنتیجهی چنین امری تراکنشهای بلاک چین به مرور با ارزشتر میشود و بیت کوین را به یک بازار با کارمزد بالا تبدیل میکند؛ چه بسا روزی فرا رسد که تنها درامد ماینرها از این کارمزد بدست آید. مسالهای که در این مورد وجود دارد این است که با گران شدن قیمت کارمزد، کاربران به سمت سایر ابزارهای کم هزینهتر میروند و بیت کوین به ارزی کم طرفدار بدل میشود.
از پوینتهای مثبت بیت کوین در برابر اتریوم، غیرمتمرکز بودن و امنیت بیشتر آن است. زیرا شبکهی بیت کوین در برابر هک و دسترسی خلافکاران مقاومتر عمل میکند. از پوینتهای منفی آن هم میتوان به عدم انعطاف پذیری اشاره کرد. شبکهای ایده آل است که بتوان در مواقع ضروری تغییرات لازم را در آن اعمال کرد اما متاسفانه این شبکه از چنین خاصیتی مبراست.
با درنظر داشتن موارد ذکر شده در بالا به این باور رسیدیم که اتریوم دارای چهارچوب اقتصادی پایدارتر و ماناتریست؛ در مقابل بیت کوین هم دربرابر خطرات احتمالی ایمنتر است. به علاوه پدیدهی هاوینگ تابحال مشکلی برای ماینرها بوجود نیاورده است و سیر صعودی قیمت بیت کوین همیشه این کاهش درامد را جبران کرده و به ماینرها انگیزهی ماندن داده است.
از طرف دیگر یک دورهی مهم از تحول را پیش رو دارد چراکه هرچه به ورود ورژن جدید اتریوم نزدیکتر میشویم، تورم پولی شبکه هم بالاتر خواهد رفت هرچند امکان دارد این تورم کوتاه مدت باشد. در صورتی که کارمزد تراکنشها نسبت به عرضه اتریوم بالاتر رود، امکان منفی شدن این عرضه هم بیشتر خواهد شد. این امر سبب میشود تا اتریوم به یک ارز ضدتورمی تبدیل شود.
در نهایت اینکه کدام سیاست پولی بر دیگری ارجعیت دارد بستگی به خود فرد دارد. مثلا برای افراد با ذهنیت اقتصادی کاهش میزان غیرمتمرکز بودن در برابر بهبود عرضه، اهمیت چندانی ندارد اما برخیها ترجیح میدهند ثبات مالی را فدای سیاست غیر متمرکز کنند. پس همه چیز به اولویت افراد بستگی خواهد داشت.